با سلام و خسته نباشيد.من مدت سه ساله كه ازدواج كردم و الان هم باردار هستم.قبل از ازدواجم پسرخاله پدرم خواستگارم بود و دوستش داشتم اونم منو دوست داشت.اما فاميلهامون از حسودي نذاشتن كه ما با هم ازدواج كنيم.اونم با دخترعموم ازدواج كرد و حالا در همسايگي ما زندگي ميكنند.هروقت كه ميبينمش دلم ميلرزه و اونم ي جور خاصي بهم نگاه ميكنه.بيشتر وقتها به خاطر ديدنش ميرم پشت پنجره.هركاري ميكنم بهش فكر نكنم نميتونم.من دوست ندارم گناه كنم ايا فكر كردن به اون گناه؟چيكار كنم فراموشش كنم؟